رونوشت:جهت اطلاع خلق عالم

هستیم
همین دور و بر
می پلکیم برای خودمان
دعا گوی همه ی تان...

 

زندگی هم ؛

ای بدکی نیست...
خسته ی مان میکند گاه گداری،
حوصله مان را سر میبرد...
اخم هم که میکنیم بهش،
پر رو تر از این حرفهاست،

گورش را گم که نمیکند هیچ،
بیشتر می تابد لای دست و پایمان...

 بد کنه ایست لامصب...

 

تحمل میکنیم هم را؛
من او را
او من را...

 

لابد نوعی همزیستی ست دیگر
گیرم خیلی هم مسالمت آمیز نباشد...

 

 

 

 

ps:

تیغ یا تیغه...

میخراشاند؛

تنم را

گلویم را بیشتر...

گواهش همین؛

...

رد دانه های انار لابد...

نظرات 15 + ارسال نظر
رضا سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:05 ب.ظ http://azad313blogfa.com

خیلی منتظرت بودم و( خوشحالم که بوی بهبود زاوضاع جهان می شنوی)...امیدوارم هرجا که آبجی گلم هست سرخوشی هم باشد و مهربانی نیز هم.....هرچند غم غربت و تنهایی هم برای خود عالمی دارد اما ما آمخته ایم که:عامی از نو بباید ساخت واز نو عالمی....نوباش فاطمه!

علی سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:08 ب.ظ http://roozebaad.blogsky.com

سلام گلم
رونوشتتو خوندم عالی بود
موفق باشی
بای

سلام همسایه‌ها سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:37 ب.ظ http://www.rezatehranii.persianblog.ir

سلام.من شما را لینک کردم.موفق باشید

رضا سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:49 ب.ظ http://azad313blogfa.com

شاید روزی ۲۰ بار به وبلگ خودم و شما می آیم تا ببینم حرف تازه ای هست یانه؟شاید ۲۰ بار منتظر پیامتانم..شاید....

رضا سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:45 ب.ظ http://azad313blogfa.com

سلام! رهگذر اسمی است برای اجتماعی نوشته ها.من به نام خود مطالبی می نویسم که معمولا بار حقوقی دارد.از تکرار اسم هم به اسم مستعار پناه می برم مثل خیلی از روزنامه نگاران دیگر.....شاید روزی اگر روزنامه ای داشتم فاطمه در جایگاه دبیر اجتماعی هم مجبور می شد نام مستعار برگزیند!

سلام همسایه‌ها سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:46 ب.ظ

سلام.از چی گیج شدی.رفتم وب سرخ.شما را اونجا پیدا کردم
حالا منظور از پسنوند چی بود؟

رضا سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:53 ب.ظ http://azad313blogfa.com

به تعداد هر عددی که دوست داری حساب کن آبجی خوب....

من سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:53 ب.ظ

نشد ما به اینجا سر بزنیم یه کم دلمان باز شود. از دست این زندگی چرا انقد نالانی؟

بید مجنون سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:17 ب.ظ http://from2008.blogsky.com

بزارم پای اینکه حرهای صد تا یه غاز میزنم و به دلت نمیشینه یا بزارم پای ...
به هر حال از اینکه می آپی و ما رو بیخبر می زاری


خوشحااااااااااااااااااااااالم!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مطلبت هم خیلی افتضاح بود!
همین

عمو اروند سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:32 ب.ظ http://amooarvand.blogspot.com/

مهم، بودن است
دور و بر هم که باشی
پدر احساس آرامش بیشتر می‌کند.

زندگی هم جاری است
جای نگرانی نیست
شکری هم نیست
بر خلاف تصور سعدی.

بید مجنون سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:35 ب.ظ http://from2008.blogsky.com

الان که مینویسم از کامنت قبلیم حدود ۴ ساعت گذشته

لج تو


آپم
آپ

سلام نمی کند سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:11 ب.ظ http://www.promete28.blogfa.com

بخوانید مرا....

بید مجنون سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:40 ب.ظ http://from2008.blogsky.com

از راهنماییت ممنون
در ضمن از کی ما شدیم پسر شما؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نکنه وقتی نوشته بودم اسم مامانم ف است فکر کردی تویی

نه مامان جان
مامان من اسمش «فروغ »ه

تازه من دیدم که همسن هم هستیم

یه چیز دیگه: وقتی میای یه چیزی بنویس که به دردم بخوره نا سلامتی ما داریم بحث های روانشناختی میکنیم که نتیجه اش به یه دردی بخوره اینقدرم کلیشه ای صحبت نکن
نکنه انتظار داری منم مثله آقا رضا آبجی صدات کنم تا حسن ظن پیدا کنی ؟ از این سوسول بازیا بلد نیستم وگرنه میگفتم

بی. چهارشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:12 ق.ظ

دخترم سلام
زندگی عاشق توست
زندگی را دوست بدار
تو دریای استعدادی
تو همه چیز داری
لبخند بزن
تا من آرام باشم
قول بده
من حالا دارم خنده ات را می بینم
شب خوش

ئه سرین چهارشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:50 ق.ظ

یزی برای کار
کاری برای تخت
تختی برای خواب
خوابی برای جان
جانی برای مرگ
مرگی برای یاد
یادی برای سنگ
این بود زندگی...

بیخیال وقتی تهش همیشه یه چیزه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد